راستش را بگو در زندگی قبلیت
یک لیوان شیر نسکافه ی داغ نبودی؟
تلخ ِ شیرین گرم و خواستنی
و به شدت آرام بخش....
توی چشم بعضیها نگاه میکنی میتونی خیلی چیزها بخونی
انگار زیر نویس فارسی داره!!
گـاهــــی لال مـــی شود آدم ...
حـرف دارد ؛ ولـــی ....
کلمه نـدارد ... !!!
زنی را دیدم؛ چشمانش همیشه نگران!
نگران که کسی سر سفرۀ محبت گرسنه نماند.
اما هیچ چشمی نگران زن نبود...
حــــــرف تــــــو که میشــــــود
مــــــن
چقــــــدر ناشیانه,
ادعــــــای بی تفاوتــــــی میکــــــنم!
من نباشم...دنیا یک من کم دارد.
تو که نباشی، من یک دنیا کم دارم...
بيشتر آدما قاتل هستن ...
انسان درون خودشون رو مي كشن !
گاهــی کسـی رو دوســت داری ، نمی فهمـــــــــــد...
گاهــی کسـی تو را دوست دارد ، نمی فهمـــــــــی...
گاهی هر دو هم را دوست دارید ، نمی فهمنــــــــد!!!
آدمایی که از رابطه های طولانی میان بیرون خطرناکن ....
چون اونا میفهمن ؛
میشه یه چیزایی رو از دست داد ، و نمرد ... !!!
مقصد مهم نیست، مسیر هم مهم نیست، حتی خود سفر هم چندان مهم نیست؛
همسفر خیلی مهمه. . .
20 نفر واست سالاد فصل سلطنتی درست میکنند...
لب نمیزنی...
ولی دوست داری تره ای رو بخوری که "اون" هیچوقت واست خرد نمیکنه!!
خاطرات خیلی عجیبند
گاهی اوقات می خندیم
به روزهای که گریه می کردیم
گاهی گریه می کنیم
به یاد روزهایی که می خندیدیم......!
غم انگیز است اگر تو را نخواهد؛
مسخره است اگر نفهمی؛
احمقانه است اگر اصرار کنی.
این روزها بعضی از پسر های شهر افتخارشان دوست دختر با موی بلوند داشتن است!
یادش به خیر روزی پاکی افتخار بود نه رنگ مو ...
بعضی از ما فراموش میشویم…
نه برای اینکه آدم خوبی نیستیم...
بلکــه بخاطـــر اینـکـه خیلـــی بــی ســــر و صداییـــم.
مـرا میـان بـازوانـت مـومیـایـی کـن
شایـد ...
هـزار سال بعـد
بـاستـان شنـاس کـنجکـاوی
از عاشقـانـه های دستـانـت
رمـز گشایـی کنـد....!
درد دارد ...
وقتي همه چيز را مي داني ...
و فکر مي کنند نمي داني ...
و غصه مي خوري که مي داني ...
و مي خندند که نمي داني .
طبق قانون دوازدهم نیوتون :
هر آهنگی که شما رو یاد روزای بد بندازه ،
آهنگ مورد علاقه ی تمامِ راننده تاکسی هاست ..!
شمرده بودم ..
پنج سیگار ..
تا خانه ﮯ او راه بود ...
حالا دیگر ،
کوچه ب کوچه ..
سیگار پشت سیگار ..
میگردم و نمــﮯ رسم...
وقتی هستی
معنی زندگی را شاید
کودکان گل فروش سرچهارراه ها درک کنند
و وقتی نیستی ...
پیرمرد سیگار فروش کنارِ خیابان
من هم بینِ گل و سیگار ...
تنها ... ماندهام
نامــــت
خاطراتــــت
بوســ ـــــه هايــــت
و لـــمــــس حــــس بودنـــــت
همـــه و همـــــه را بدست ســــــرد باد سپــــــردم
يادم تو را فرامــ ـــوش !
و عشق
قیچی شد !
وقتی تو سنگ شدی
و من کاغذی بی رنگ . . . !
درختان به من آموختند:
که پایبندی هرکس
به اندازه ی ریشه های اوست....
به هر درختی نمی توان تکیه کرد !!
خیلی ها
خیلی وقت است
که رؤیاهای خود را در ایستگاهی دور
جا گذاشته
به عمد آمده اند زندگی کنند.
می گویند بی خیال هر چه که بود و
بی خیال هر چه که هست.
نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد !
نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . . دست ِ قاضـــــــــی داد !
نباید بی تفاوت !
چتر ماتـــــــــــــــــم را . . . به دست ِ خیــــــــــــــــس ِ باران داد !
کبوترها که جز پرواز ِ آزادی نمی خواهند !
نباید در حصار ِ میـــــــــــــله ها . . . با دانه ای گنــــــدم . . .
به او تعلیم ِ مانـــــــــــدن داد !
http://mosafer.h.loxblog.com
نظرات شما عزیزان:
کورش
ساعت11:43---16 خرداد 1391
سلام دوست عزیز .
ممنون ، جملاتت قشنگ بود .
من شما رو لینک کردم ؛ خوشحال میشم شما هم منو لینک کنید.