ببار بارون، ببار بر قلب خستم
تو باش سنگ صبور لب بستم
ببار بارون و بردار، این سیاهی
که کرده روزامو چون شب تباهی
ببار بارون، بشویم تا که نو شم
بروید گل کنارم، غرق او شم
ببار بارون نگو حیفم من از تو
که من سیرم زهر چه نیست در تو
ببار بارون که فیض بی منت رسانی
گل و خس را به یک چشم می رسانی
http://mosafer.h.loxblog.com
نظرات شما عزیزان: